اماما, عاشق توییم و دوستدار دوستاران تو و خاک پای منتظران تو, اما فسوسا که خود, خانه دل را برای انتظار تو مهیا نساخته ایم.

اماما, با مژگان, نروبیده ایم گرد راه را, با اشک, نشسته ایم غبار دل را اماما, نروبیده ایم غبار گناه از دل, امّا عاشقیم, نمی دانیم این عشق سوزان, در کجای جانمان جای گرفته که بی تابمان کرده.

اماما, شرمنده ایم که خانه دل را برای حکمرانی تو, پاک نساخته ایم.

اماما, از کاروان عاشقان تو, عقب مانده ایم, مرکب راهوار نداریم که به این کاروان شورانگیز, دست یابیم.

اماما, راه, پیچاپیچ است و پراز گردنه های هراس انگیز, ما, بی پا افزار و توشه, سرگردان.

اماما, خمینی آمد و گزید و برد و ما پس مانده ها و وازده ها, ترسیم که هیچ گاه به آن آستان جلال راه نیابیم و غبار شویم و در هوا معلق و سرگردان, نه آرامشی, نه قراری, نه پناهی و نه منزلی.

اماما, بیم آن داریم در عمق شب, گم شویم و گرفتار رهن.

اماما, می دانیم که خود, خود را به وادی هول انگیز بلا افکنده ایم, امّا هنوز, کورسویی از چراغ عشق, در جانمان سو سو می زند.

اماما, دریا آشنایان, به عمق دریای عشق فرو رفتند و ما در ساحل مانده ایم, نه چشمی که آن همه زیبایی را ببینیم و نه اُنسی با امواج که با آنها در آمیزیم و نه پرتوی از عشق که به جانِ حقیقت راه یابیم.

اماما, عشق, رخی نمود و جلوه ای کرد, ولی ما سرگرم بودیم و از شربت گوارای عشق, ما را بهره ای نرسید.

اماما, نسیم عشق وزید و ما در غفلت بودیم, اینک بی نصیبی از نسیم عشق, چگونه از این بیابان آتشناک رهایی یابیم و جانهای پژمرده خود را با نسیم دل انگیز صبح, شاداب کنیم.

اماما, راه دشوار است و رهزن, بسیار و عجبا همه در لباس مهر و محبت و راهنما و دل می سوزانند و به نرمی و گرمی, راه می بندند که ما راه می نمایانیم.

اماما, بوجهل ها, بسیار شده اند. همانان که تا دیروز خَسی بودند و اسیر باد, امّا اینک که به پایمردی روح خدا, پایبند شدند و استقرار یافتند, اَنَا رَجل می زنند و پرچمی در دست گرفته اند و در کنار کاروان عظیم خمینی بزرگ ایستاده اند و مردمان را, که چشم به افقهای بالا دارند, به خود می خوانند.

اماما, (بولهب) ها نیز بسیار شده اند. لهیب کینه هاشان, سرکش است و سوزنده. توان دیدن هیچ زیبایی را ندارند, دوست دارند, همه چیز را خاکستر ببینند.

اماما, (حمالَةَ الحطب) ها, روزان و شبان, هیزم کشی می کنند, تا آتشهای کینه ها را بگیرانند و همیشه آنها را سوزنده و سرکش نگهدارند.

اماما, رسوایان و ناخالصان رانده شده, ناصافان تصفیه شده, دو چهرگانِ نقاب افکنده شده, مرتجعان زمین گیر شده, کژاندیشان عود شده و… در بیغوله ها وتاریک خانه ها پناه گرفته اند و درکار غیبت مردان حاضر در صحنه های کارند و جهاد و به سخره گرفتن مردان راسخ در دین.

اماما, فسونگران, گروه گروه در ویرانه ها گردهم آمده اند و بر گرهها می دمند, تا گره در کار زمینه سازان انقلاب جهانی تو اندازند و سرعت این حرکت مقدس را کُند کنند.

اماما, خدعه ها و ترفندها بسیار به کار بستند و می بندند تا عاشقان تو را از راهی که برگزیده اند, باز دارند و نگذارند نور حق, جلوه کند.

اماما, با این همه, عشق به تو, چنان سوزان است و حرکت آفرین که در جلو راه مردان و نی که به عشق تو می زیند, هیچ مانعی و هیچ بازدارنده ای, تاب مقاومت ندارد, همه, می سوزند و بر باد می روند.

اماما, تا پیش از طلوع خورشید 57, تصویر روشنی از حرکت جهانی تو نداشتیم که چگونه ملیونها انسان, سر بر آستان تو می سایند و به امر تو عاشقانه سر می دهند و جگرگوشه های خود را تقدیم می دارند, در تو ذوب می شوند و بسان پولاد, مقاومند, صخره وش جلوی دشمن تو صف می بندند, زمین زیر گامهایشان, به لرزه در می آید, در عین حال چهره های آرامی دارند و لبهای خندان و دستان یتیم نواز و قلبهای پر از مهر و صفا.

امّا, در فجر 57 و پس از طلوع خورشید گرمابخش در بهمن سرد, به بهار خرم و شاد,که همه آلاله ها در پای تو می ریزند, همه گلهای سرخ سرخ بر تو لبخند می زنند, همه مرغان نغمه خوان به عشق تو می سرایند, همه چشمه ها, به عشق تو می جوشند, گل و گیاه به عشق تو جان می گیرند و طراوت و شادابی می یابند, ایمان آوردیم.

ایمان آوردیم که (دجّال) ها رسوا می شوند.

ایمان آوردیم که (سفیانی) ها سربه نیست می شوند.

ایمان آوردیم که فریاد تو, ندای حیات بخش تو, مهرورزیهای تو, کران تا به کران را در خواهد نوردید و فوج فوج, به سوی تو خواهند آمد و تو را چو نگینی در آغوش خواهند گرفت.

اماما, نسیمی از بوستان عشق تو, در این مُلک وزید, حیات آفرید, مردگان را زنده کرد و شوری عظیم انگیخت, اگر خدا لطف کند و تو از پرده به دَرْ آیی و پا در این ملک گذاری و آن نسیم دل انگیز, شبان و روزان بوزد, چه خواهد شد؟ آیا مرگ هم معنی خواهد داشت؟ یا همه چیز و همه کس به آب حیات دست خواهند یافت و رقصان و پای کوبان به سوی وادی ایمن, وادی بی خزان, وادی بی مرگ, ره خواهند سپرد و در آن سرزمین بی گزند, جاودانه خواهند زیست.

منبع : مجله حوزه شماره 70 - 71

کیفر بداخلاقی با خانواده

طی شد این عمر تو دانی به چه سان؟

نور باران شدن روضه‌ی مقدسه‌ی کاظمین(علیهما السلام) نزد حسن پاشا

تو ,اماما ,عشق ,ها ,ایم ,راه ,عشق تو ,تو می ,است و ,به عشق ,ایمان آوردیم ,شوند ایمان آوردیم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تکمله epscompany ☆We Are Army☆ در جست و جوی باور ها شکرگذاری عنوان وبلاگ تخصصی ترین مرکز خرید و فروش ساختمان در غرب تهران ورزش بانوان بنویس okvisa